هر گز با چشم های من خودت را تماشا نکرده ای تا بدانی چقدر زیبایی .
هر گز با گوش های من خودت را نشنیده ای تا بدانی چه آرامشی در صدایت ریخته .
هر گز با پاهای من با شوق به سمت خودت قدم بر نداشته ای .
و هر گز با دستهای من دست خودت را نگرفته ای .
تو هرگز با قلب من خودت را دوست نداشته ای .
و نمیدانی چگونه می شود عاشقت شد و از این عشق مرد.
تو نمی دانی
تو هیچ چیز نمی دانی .
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت