من او

من او

تو هیچ چیز نمی دانی

هر گز با چشم های من خودت را تماشا نکرده ای تا بدانی چقدر زیبایی .
هر گز با گوش های من خودت را نشنیده ای تا بدانی چه آرامشی در صدایت ریخته .
هر گز با پاهای من با شوق به سمت خودت قدم بر نداشته ای .
و هر گز با دستهای من دست خودت را نگرفته ای .
تو هرگز با قلب من خودت را دوست نداشته ای .
و نمیدانی چگونه می شود عاشقت شد و از این عشق مرد.
تو نمی دانی
تو هیچ چیز نمی دانی .

جهت مشاهده منبع اصلی و ادامه این مطلب این مطلب کلیک کنید

عشق یا دوست داشتن

بزرگانی چون مرحوم دکتر علی شریعتی و مرحوم نادر ابراهیمی در خصوص دوست داشتن و عشق ورزیدن ایده هایی دارند که گاها منجر به نکات مشترکی نیست.

مثلا دکتر شریعتی دوست داشتن را برتر از عشق می داند و در نوشتار نادر ابراهیمی؛ عشق یک حس ناب و خالص شیرینی است که دوست داشتن را در طول و عرض زندگی معنی و مفهوم می دهد. مرحوم نادر ابراهیمی معتقد است که اگر عشقی نباشد دوست داشتنی اتفاق نمی افتد. دوست داشتن از نگاه مرحوم دکتر علی شریعتی نوعی از دوست داشتن از منظر عمومی است و ارتباط مشخص و خاصی هم به عشق ورزیدن از نگاه خاص ان ندارد و اما مرحوم نادر ابراهیمی دوست داشتن را یکی از ابعاد و قسمتهای عشق ورزیدن می داند و آن هم نوعی از عشق ورزیدن

جهت مشاهده منبع اصلی و ادامه این مطلب این مطلب کلیک کنید

آنجا رو که دل تو را می خواند.

هر بار که احساس کردی سر درگمی و نمی توانی تصمیم بگیری؛ درخت ها را یاد کن؛ نحوه روئیدن آنها را به خاطر بیار؛ یادت باشد درختی که شاخ و برگ زیاد دارد ولی ریشه های کم دارد بر اثر وزش یک باد ریشه کن می شود. در حالی که درختی که ریشه های زیاد داشته باشد و شاخ و برگ کمتر؛ ناملایمات به سختی در آن جریان می یابد. باید شاخ و برگ به اندازه ریشه بروید. آن وقت می توان هم درون چیزها بود و هم برون آنها. تنها بدین شکل است که می توان هم سایه داشت و هم پناهگاه؛ و هم گل و میوه داد در فصل مناسب.

و سرانجام؛ هنگامی که چندین جاده در پیش رو داشتی و نمی دانستی کدام را انتخاب کنی؛ به طور اتفاقی یکی را انتخاب نکن. بنشین و فکر کن و منتظر باش. یک نفس عمیق بکش و با اطمینان کامل مانند روزی که به دنیا آمدی. حواست را جمع کن؛ منتظر بمان. باز هم منتظر بمان. تکان نخور. ساکت بنشین و به ندای دلت گوش فرا ده. سپس؛ هنگامی که زبان گشود؛ برخیز و آنجا رو که دل تو را می خواند. (نقل از کتاب آنجا رو که دل تو را می خواند نوشته سوزانا تامارو)

جهت مشاهده منبع اصلی و ادامه این مطلب این مطلب کلیک کنید

من او

من او

تو هیچ چیز نمی دانی

عشق یا دوست داشتن

آنجا رو که دل تو را می خواند.

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

درباره این سایت